اشاره:
موعود: سال جاري موضوع خيزش‌هاي اجتماعي خاورميانه‌ي عربي و شمال آفريقا، بحث برانگيزترين موضوع سياسي اجتماعي پنجاه سال اخير اين منطقه‌ي مهم بود. منطقه‌اي كه به دليل سكونت مسلمانان از يك سو و نزديكي هم‌پيمانان آمريكا با رژيم اشغالگر قدس چالش برانگيزترين و حسّاس‌ترين منطقه‌ي جهان را به نام خود ثبت كرده است.

برخي جوامع و تحليل‌گران با ذكر قرايني همچون شعارهاي اسلامي معترضان و يورش جمعي آنان به رژيم‌هاي مستبد و دست نشانده، خاستگاه خيزش‌ها را اسلامي و رويكرد معترضان را دستيابي به حكومت‌هاي مستقل، مردمي و اسلامي معرفي كردند و برخي ديگر با ذكر شواهدي با ترديد و احتياط با آن مواجه شدند و حتّي گاه با نشان دادن قرايني اين خيزش‌ها را حركت‌هاي كنترل شده‌اي از سوي غرب و آمريكا دانستند.

هر چه بود و هر چه هست در وجود حكومت‌هاي مستبد دست‌نشانده‌ي امپرياليسم در اين مناطق مهم و وجود پتانسيل و انگيزه‌هاي مردمي براي سرنگون ساختن اين دولت‌ها نمي‌توان ترديد داشت. چنانكه نمي‌توان چشم را بر تمايل و تلاش غرب و رژيم صهيونيستي براي تداوم سلطه بر مناطق مهمّي چون شرق اسلامي و شمال آفريقا و كنترل شرايط به نفع غرب بست. تمايل شديدي كه مي‌تواند غرب و صهيونيست‌ها را وادار به سرمايه‌گذاري وسيع براي چنگ انداختن بر تمايلات و خاستگاه مستضعفان منطقه سازد. به هر روي بايد منتظر ماند تا پس از نشستن گرد و خاك‌ها و به دور از گمانه‌زني‌ها، حقيقت ماجرا مكشوف شود.

با اين‌همه، گزارش مصوّر زير و مردِ نشان شده‌ي پشت پرده خواندني و تأمّل برانگيز است.



براي اينكه درك درستي از حوادث كنوني در جهان عرب و انقلاب‌هاي پياپي در اين منطقه كه برخي آن را «بهار كشورهاي عربي» نام‌گذاري كرده‌اند، داشته باشيم؛ اكنون حقيقت انقلاب‌هاي عربي را براي شما فاش مي‌كنيم؛ امّا براي اين كار بايد علّت واقعي و انگيزه‌ها و عاملان و كارگردانان پشت صحنه را بشناسيم.

سخن گفتن از «برنارد هنري لوی» در اينجا شايد باعث تعجّب شود، حال اين سؤال مطرح است كه ما از كجا به كجا رسيده‌ايم، در حال حاضر در كشورهاي عربي انقلاب‌هايي صورت گرفته كه به گمان مردم، آنها در پي آزادي‌اند، آزادي نه براي توحيد، نه براي برافراشتن شعار «لا اله الّا الله محمّد رسول الله» متولّي و پدرخواندة اين انقلاب‌ها آن مرد صهيونيست است. با دنبال كردن اخبار مربوط به او و همچنين سخنان و نوشته‌هاي اين شخص، به اين نتيجه مي‌رسيم كه او يك انديشمند و روزنامه‌نگار معمولي نيست كه راحت پشت ميزش در دفتر كار راحتش و با امكانات زياد بنشيند. او مرد ميدان است. كوه‌هاي افغانستان، دشت‌هاي سودان مرتع‌هاي دارفور، كوه‌هاي كردستان عراق، شهرك‌هاي صهيونيست‌نشين در تلاويو و اخيراً هم شهرهاي شرقي كشور ليبي كه پرچم سبز كه نماد حكومت قذافي است در آن پايين كشيده شد، مي‌شناسند. اين اقدام‌ اهالي شرق ليبي در حقيقت عكس‌العملي به توافقات كمپ ديويد در سال 1977 م. است و پس از آن پرچم پادشاهي منقرض شدة سنوسي دوباره توسط مخالفان قذافي برافراشته شد.


برنارد هنری لوی با احمد شاه مسعود در افغانستان ـ سال 1998 م.

برنارد هنری لوی با عبدالرّشيد دوستم در افغانستان ـ سال 1998 م.


برنارد هنری لوی در بوسني و هرزگوئين

برنارد هنری لوی در سودان

او به هر جا كه قدم گذارد، آتش جنگ‌هاي داخلي و تجزيه‌طلبي و قوم‌گرايي و كشتارهاي وحشتناك و ويراني و نابودي برافروخته مي‌شود. همة اين تلاش‌هاي او به خاطر نامزد شدن براي انتخابات رياست جمهوري در «فلسطين اشغالي» (اسرائيل) است؛ امّا پس از آنكه مأموريّت خود را كه زمينه‌سازي شرايط لازم براي به وجود آمدن اسرائيل جديد و عرب‌هاي جديد و خاورميانة جديد به يمن وجود آمريكا و انگلستان و فرانسه است، به انجام رساند.





بله، اين درست است كه همة ما با معمر قذافي و حسني مبارك و علي عبدالله صالح و ديگر ديكتاتورها كه در خدمت منافع آمريكا بوده و انقلاب‌هاي مردمي خود ضدّ اسرائيل را خاموش كرده، مخالفيم و دخالت خارجي در عراق و ديگر كشورها را رد مي‌كنيم؛ امّا حقيقت اين است كه آمريكا در حال حاضر به اين نتيجه رسيده كه راهبران اين كشورها براي دوران جديد و خاورميانة جديد كه كاندوليزا رايس، سياستمدار سياهپوست آمريكايي در مورد آن سخن گفت، مناسب نيستند و كارايي ندارند.

در مصر از فيس بوك براي راه انداختن انقلاب ضدّ حسني مبارك استفاده شد؛ زيرا جوانان مصري با فناوري اطّلاعات روز آشنا بودند و اين فناوري تأثير زيادي بر آنان دارد، آنها از «وائل غتيم» براي انجام اين مأموريّت استفاده كردند. او در ميدان تحرير مي‌ايستاد و مي‌گفت اين انقلاب حاصل تكفّرات من است (از جيب خودم آن را در آورده‌ام)

مزدور موساد همراه با انقلابيون در ميدان تحرير قاهره

برنارد لوی ميليونر يهودي خود را براي انتخابات رياست جمهوري اسرائيل و وائل غتيم مصري را براي دريافت يك جايزة بين المللي نامزد مي‌كند.

سرباز مصري، او احوالپرسي مي‌كند؛ امّا نمي‌داند او اسرائيلي است.

مزدور سابق موساد و نامزد كنوني انتخابات رياست جمهوري در اسرائيل. او همراه با انقلابيون 25 ژانويه مصر در ميدان تحرير قاهره حاضر شده و مي‌گويد: با هزينة شخصي خودم، در كار توزيع غذا ميان معترضان مصري شركت كرده و با تظاهركنندگان در حمله به مقرّ «سازمان امنيّت مصر» مشاركت داشتم. او در مورد سازمان امنيبت مصر سخن مي‌گويد. سازمان‌هايي كه اخيراً جاسوس اسرائيلي در مصر را دستگير كرد.

ما ملاحظه كرده‌ايم كه اين شخص چگونه با برخي از رهبران «اخوان المسلمين» در مصر و جوانان انقلابي ديدار كرد.

همانند حضور در ميدان تحرير قاهره، به بنغازي (ليبي) نيز رفت و اين شهر نيز براي او دور نبود.

كار به جايي رسيد كه خود را به ناآگاهي زدن شبكه‌هاي عربي كه از انقلاب‌هاي مردمي در جهان عرب حمايت مي‌كنند در بنغازي واقع در شرق ليبي سخنراني كرد؛ امّا ما تصويري يا خبري از وي در شبكه‌هاي خبري ماهواره‌اي به ويژه شبكة الجزيره نديديم، شبكه‌هايي كه 24 ساعته حوادث و رويدادهاي انقلاب مصر را پوشش خبري مي‌دادند، هدف از اين عدم پوشش خبري و به آساني از كنار اين موضوع گذشتن چيست؟

او با عبدالجليل (رئيس شوراي ملّي انتقالي ليبي) كه درگذشته وزير دادگستري ليبي بوده، ديدار كرد.

او در اين اتاق از نقشه‌ها و برنامه‌هاي انقلابيون در ليبي آگاه مي‌شود. در اين اتاق فرماندة ارتش در شوراي ملّي انتقالي ليبي كه از رژيم قذّافي جدا شده به او توضيحاتي مي‌دهد. سؤال اينجاست كه چگونه به اين شخص اجازه داده شده كه از روند عمليات نظامي انقلابيون ليبي ضدّ قذافي آگاهي يابد؟ او چه نفوذي در اين دستگاه‌ها دارد و اگر اين رژيم‌ها در آينده سقوط كنند، او در اين كشورها چه نقشي ايفا خواهد كرد؟

او به خطوط مقدّم جنگ در قلب صحراي ليبي مي‌رود، اين همه رنج و سختي‌هايي كه او به جان مي‌خرد، براي چيست؟







سؤالي كه ذهن همه را به خود مشغول كرده اين است كه چرا شبكه‌هاي ماهواره‌اي كه مدّعي حمايت از انقلاب‌هاي حقيقي و مردمي در كشورهاي عربي هستند، حقيقت اين مرد و ميزان نفوذ او در ميان مصري‌ها و ليبيايي‌ها را روشن نمي‌سازند و در اين مورد سخني به ميان نمي‌آورند.



موعود